امشب شب تولدمه؛ البته دقیقتر بگم شب تولد من و برادرم. آخه با اختلاف 7 سال تولدمون دقیقا توی یک روزه ؛29 فروردین. اون موقع که برادرم تازه به دنیا اومده بود من کلاس اول بودم و اون موقع فکر می کردم وقتی برادرم 19 ساله بشه اووووه من دیگه کلی خانوم و بزرگ شدم واسه خودم ولی الان میبینم که ما اختلاف سنی مون خیلی کمتر از 7 سال به نظر می رسه و من هنوز هم اصلا احساس نمیکنم 26 ساله ام
موقعی که 12-13 ساله بودم و هنوز سر از دنیای بزرگترها درنیاورده بودم همیشه فکر می کردم که احتمالا تا 21-22 سالگی ازدواج میکنم و لابد وقتی 26 سالم بشه حداقل یه دونه بچه دارم ! نمیدونم چرا همچین فکری می کردم چون هرچی بزرگتر شدم کمتر به ازدواج فکر می کردم و می کنم .
فردا 26 سالم تموم میشه اما زندگیم اونچیزی نیست که توی 12-13 سالگی فکر می کردم باشه و البته جا داره بگم اصلا از این بابت ناراحت نیستم چون من درواقع اون هدف بزرگی که باید بهش برسم رو هنوز نرسیدم و صلاح نمیدونم تا مشخص شدن تکلیفم کس دیگه ای رو توی این سرگردونی شریک کنم . توی شب میلادم از خدا میخوام که به زندگیم یه آب و رنگ دوباره بده وکمکم کنه تابتونم آینده ام رو بسازم به بهترین شکل ممکن. خود خدا خوب میدونه که چند ساله من دارم تو فراقش می سوزم .