ماجراهای من با دکتر خ دندانپزشک
از اولین روزی که رفتم پیش دکتر خ ۲۰ سال میگذره، تقریبا بجز ایشون پیش هیچ دندانپزشک دیگه ای نرفتم تو زندگیم
از وقتی قرار شد برم مادرم گفت یه وقت از دکتر خ بگیر که دندون هات رو یه چک بکنی قبل رفتن. وقت گرفتم و یکشنبه رفتیم مطبشون. تا نشستم دکتر گفت چه خبرا گفتم دارم میرم گفت الکی نگو گفتم به خداااا دارم میرم گفت خیلی خب نمیخواد قسم بخوری حالا. باید بری کالج که الان. گفتم نه این کشوری که من میرم کالج نداره خلاصه از من اصرار و از دکتر انکار که نه باید بری کالج خلاصه دندون هام رو دیدن و گفتن فکر نکن آسونه ها تا فارغ التحصیل بشی پیر میشی و گفت برو یه عکس بگیر ببینم اوضاع چطوریه. عکس رو انداختم و برگشتم. دکتر گفت اوضاع دندونات خوبه به پرکردگی هات دست نمیزنم فقط یه جرمگیری میکنم برات تا سال دیگه برمیگردی دیگه؟ گفتم نمیدونم والا بستگی به شرایط داره. و من تا به حال دندونام رو جرمگیری نکرده بودم 😰😢 وقتی دستیار دکتر اون وسیله ترسناک رو گذاشت دکتر داشت برای یکی دیگه عکس مینوشت وقتی اومد بالاسرم گفتم چرا این وسیله جرمگیری اینقدر تیزه 😓😥 گفت نکنه میترسی؟ گفتم من بیست ساله میام پیش شما شما بهتر از هرکس دیگه ای میدونین چقدر میترسم گفت نترس این کاری به تو نداره ولی دقیقا کار داشت بهم اینقدر خودمو منقبض کردم که عضلاتم هنوز که هنوزه کوفت رفته 😅🤦🏻♀️ آخر سر دستیار دکتر بهش گفت دکتر داری بچه رو میکشی یه کم اسپری لیدوکایین براش بزن ولی اسپری لیدوکایین هم چندان فایده نداشت و من واقعا داشتم درد میکشیدم یعنی تا عمق اعصاب تری جمینالم تیر میکشید ولی در نهایت دکتر رو کلی اذیت کردم ولی دکتر خیلی تحملم کرد خداییش و همش میگفت یه کم تحمل کنی تموم میشه ولی تموم نمیشد آخه 🥺😢
آخر سر هم بهم گفت رفتی اونجا با شماره جدیدت بهم پیغام بده
دلم حتی برای دکتر خ هم تنگ میشه وقتی برم به اندازه پدرم دوستش دارم و خیلی ماهه این مرد 🥺🥺