رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۶شهریور

هفته قبل در چنین روزی ...

نمی‌دونم چطور میشه 

خدایا خودت کمکم کن 🥺⁦🤲🏻⁩

رومی زنگی
۱۴شهریور

نمی‌دونم این داستان راسته یا نه ولی خوندم که وقتی کریستیانو رونالدو دانش‌آموز دبستانی بوده یه روز معلم ازشون می‌پرسه که هرکس دوست داره در آینده چه شغلی داشته باشه و رونالدو میگه فوتبالیست! معلم‌شون و چندتا از بچه‌ها میگن از هر سیصد تا بچه فقط یه نفرشون می‌تونه فوتبالیست موفقی بشه میگه من می‌خوام همون یک نفر باشم و طبیعتاً اون موقع کل کلاس مسخره اش میکنن. رونالدو الان تو فوتبال دنیا به جایگاهی رسیده که خیلی‌ها آرزوی رسیدن بهش رو دارن چون باور داشت از بین ۳۰۰ نفر جوونه میزنه و شکوفا میشه. 

من نمی‌دونم باید چند نفر رو کنار بگذارم ولی می‌دونم که منم میتونم جوونه بزنم و شکوفا بشم برام خیلی دعا کنید لطفا یه اتفاق مهم قراره بیفته ⁦🙏🏻⁩💐

رومی زنگی
۰۴شهریور

درد واژه آشناییه از وقتی که متولد میشیم اولین دردی که تجربه میکنیم دل درده -البته اگر خوش شانس باشیم و خدای نکرده با یه بیماری همراه تولد پامون رو توی این دنیای بی‌رحم نذاشته باشیم- وقتی هلف هلف شیر میخوریم فارغ از دنیایی که توش میلیون‌ها نفر دارن از جنگ زدگی و قحطی زدگی و هزار مدل مرض میمیرن. یه کمی که بزرگتر میشیم تا میایم یاد بگیریم راه بریم هزار بار میخوریم زمین و زخمی میشیم یا موقع دوچرخه‌سواری و اسکیت سواری دردهایی رو تجربه کردیم که فکر میکردیم دیگه بدتر از این نمیشه. تا اینجا که هنوز مدرسه نرفتیم اگر تو محیط نسبتا سالمی بزرگ شده باشیم بدترین دردها همون زخم هاییه که روی جسمون یادگاری‌ موندن هنوز هیچکس بهمون کلک نزده خیانت نکرده دروغ نگفته تهمت نزده. با ورود به مدرسه دردهای بدتری رو چشیدیم درد دروغ خیانت دورویی. و هرچی پیش میریم دردها بدتر میشن و بدتر و خیلی هاشون متاسفانه هیچ مرهم و دارویی روشون جواب نمیده . بیست سالگی رو که رد میکنیم درد تا استخونمون نفوذ کرده دلمون شده چینی بندزده از بس که شکستنش و قلبمون تیکه و پاره شده بارها به خاطر رفتار دیگران. دل بندزده و قلب تیکه پاره هیچ دوایی بهش کارگر نیست و اینجاست که آدم فکر می‌کنه کاش همه دردهای دنیا مثل زمین خوردن با دوچرخه بود و یک هفته ای جوری خوب میشد که انگار هیچوقت زخم نبوده. زخمهایی که دلمون برمیداره عمیق‌تر از اونیه که ترمیم بشه اگرم بشه فیبروز میشه سفت و انعطاف ناپذیر میشه و اون دل دیگه دل نیست یواش یواش مثل سنگ خارا میشه 

مواظب باشیم دل نشکنیم که دردش هیچوقت خوب نمیشه و تا ابد خونریزی می‌کنه 

رومی زنگی
۰۲شهریور

توی یکی از قسمت های Grey's anatomy دو نفر که توی مترو روبروی هم نشستن توی برخورد قطار به یه جایی با یک میله که از شکم جفتشون رد شده به هم وصل شدن به خانم و یه آقا. آسیب های داخلی دختره خیلی زیاده و تصمیم میگیرن آقاهه رو نجات بدن بدن قبل از این که بیهوش شون کنن تلویحا به دختره میگن که وقتی میله رو دربیاریم تو میمیری ولی چون بیهوشی زیاد دردی حس نمیکنی دختره همینطور که گوله گوله اشک می‌ریزه و یه پیغامایی برای نامزدش میده و اینا این جمله رو میگه البته دقیق مطمئن نیستم که میگه به سرنوشت اعتقاد داری یا میگه به بهشت اعتقاد داری. فارغ از بار دراماتیک اون صحنه من این صحنه رو بارها و بارها دیدم چون خیلی شبیه زندگی واقعیه یه لحظه بعد ممکنه دیگه نباشی یا در حالت خوشبینانه تر ممکنه سرنوشت تو رو جایی برده باشه که حتی قبلا به فکرت هم خطور نکرده باشه که چنین جایی هم اصلا وجود خارجی داره. در جواب سوال تیتر باید بگم:

I do believe in fate but I also believe in hardwork 

زندگی خیلی بالا و پایین داره خیلی زیاد ولی من باور دارم که بالاخره تلالو خورشید رو موقع طلوع توی قله خواهم دید به امید خدا ⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩

رومی زنگی