رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

درد واژه آشناییه از وقتی که متولد میشیم اولین دردی که تجربه میکنیم دل درده -البته اگر خوش شانس باشیم و خدای نکرده با یه بیماری همراه تولد پامون رو توی این دنیای بی‌رحم نذاشته باشیم- وقتی هلف هلف شیر میخوریم فارغ از دنیایی که توش میلیون‌ها نفر دارن از جنگ زدگی و قحطی زدگی و هزار مدل مرض میمیرن. یه کمی که بزرگتر میشیم تا میایم یاد بگیریم راه بریم هزار بار میخوریم زمین و زخمی میشیم یا موقع دوچرخه‌سواری و اسکیت سواری دردهایی رو تجربه کردیم که فکر میکردیم دیگه بدتر از این نمیشه. تا اینجا که هنوز مدرسه نرفتیم اگر تو محیط نسبتا سالمی بزرگ شده باشیم بدترین دردها همون زخم هاییه که روی جسمون یادگاری‌ موندن هنوز هیچکس بهمون کلک نزده خیانت نکرده دروغ نگفته تهمت نزده. با ورود به مدرسه دردهای بدتری رو چشیدیم درد دروغ خیانت دورویی. و هرچی پیش میریم دردها بدتر میشن و بدتر و خیلی هاشون متاسفانه هیچ مرهم و دارویی روشون جواب نمیده . بیست سالگی رو که رد میکنیم درد تا استخونمون نفوذ کرده دلمون شده چینی بندزده از بس که شکستنش و قلبمون تیکه و پاره شده بارها به خاطر رفتار دیگران. دل بندزده و قلب تیکه پاره هیچ دوایی بهش کارگر نیست و اینجاست که آدم فکر می‌کنه کاش همه دردهای دنیا مثل زمین خوردن با دوچرخه بود و یک هفته ای جوری خوب میشد که انگار هیچوقت زخم نبوده. زخمهایی که دلمون برمیداره عمیق‌تر از اونیه که ترمیم بشه اگرم بشه فیبروز میشه سفت و انعطاف ناپذیر میشه و اون دل دیگه دل نیست یواش یواش مثل سنگ خارا میشه 

مواظب باشیم دل نشکنیم که دردش هیچوقت خوب نمیشه و تا ابد خونریزی می‌کنه 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۰۴
رومی زنگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی