رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی
۲۶ارديبهشت

مادرم هفته آینده جراحی TAH داره امروز زنگ زدم بیمارستان که شرایط رو بپرسم و بپرسم می‌تونه همراه داشته باشه یا نه تا گفتم TAH گفت همسرش با شناسنامه‌اش و خودش با شناسنامه اش باید بیاین همسرش باید رضایت بده 😐😐😐 همینقدر پوکرفیس موندم پای تلفن که مادرم اختیار اعضای بدن خودش رو هم نداره و واقعا نمی‌دونم این قوانین مسخره و بیخود تا کی میخواد توی دست و پای ما باشه ⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩

رومی زنگی
۰۷ارديبهشت

دیشب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم که با مادر و پدرم توی پزشکی قانونی هستیم من rape victim بودم و از شواهد و قرائن اینطور برمیومد که پدرم من رو مقصر میدونست من و مادرم توی راهرو منتظر بودیم و پدرم رفته بود و با دکتر صحبت میکرد دکتر اومد بیرون یه نگاهی به من انداخت و به پدرم گفت نه آقا نگران نباشین منم فقط زار میزدم تو بغل مادرم در همین احوالات پریشان مادرم صدام زد و گفت داشتی تو خواب ناله میکردی 🥺🥺🥺⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩

رومی زنگی
۲۳فروردين

دیشب خواب عجیبی دیدم 

خواب دیدم که باردارم و پا به ماه با پدرم و برادرم توی خونه و یهو ناگهان وقت زایمانم رسید رفتم توی اتاق در رو قفل کردم و دقایقی بعد بندناف بچه رو کلمپ کردم و بغلش کردم پدر و برادرم هرچی در میزدن میگفتم خوبم خوبیم به خدا رفتم دوش گرفتم بچه رو هم شستم و بچه به بغل رفتم از اتاق بیرون چقدر چهره اش پاک و بی گناه بود 🥺 توی خواب به تقویم الان آگاه بودم و میگفتم چه جالب بچه هم مثل خودم فروردینیه واقعا عجیب بود ولی همون توی خواب از استرس مسئولیت‌های بچه بغضم گرفته بود توی همین برزخ‌ها بودم که مادرم صدام زد و گفت کلاس نداری مگه پاشو دیگه! 

+ مادرم میگه اگر خانم بارداری تو خواب زایمان کنه یعنی تو عالم بیداری از غصه فارغ میشه دعا کنین منم از غصه فارغ بشم و یه شادی استثنایی پیش روم باشه 

رومی زنگی
۱۵فروردين

یادم نمیاد اصلا آخرین بار کی اینجا بودم 

سال نوتون مبارک عزیزهای دلم 

سال ۹۹ همش خونه نشینی بود و بس اتفاق خاصی نیفتاد که بخوام بگم 

امروز بعد یک سال و اندی با برادرم رفتم مغازه‌اش که مرکز شهره. رفتم مسجدی که اون اطراف بود مستأصل داشتم می‌گشتم که با نگاه های عجیب غریب مردم به خودم اومدم. یه شلوار جین وحشتناک گشاد پام بود با یه مانتو سیاه گشاد تا زیر زانوم روسریم هم کامل جلو بود و میتونم بگم هیچی از موهام معلوم نبود فقط چون چادر سرم نبود خانم‌ها و آقایون رهگذر داشتن با نگاهشون من رو میبلعیدن. بالاخره متوجه شدم که سرویس بهداشتی خانم‌ها توی هزار پستو هست و باید داخل مسجد بشی تا بتونی از سرویس بهداشتی استفاده کنی. میدونستم که از نظر شارع مقدس نباید وارد مسجد میشدم ولی تودلم  از خدا معذرت خواهی کردم و به ارواح طیبه سازنده و طراح مسجد درود فرستادم که فکر این رو نکرده که یه خانم خیلی امکانش بیشتره که به هر دلیلی وسط خیابون به سرویس بهداشتی احتیاج پیدا کنه و اون احتمالا آقای طراح نمی‌دونم پیش خودش چه فکری کرده که سرویس بهداشتی بانوان رو هفتاد و پنج سوراخ پنهان کرده 

واقعا نمی‌دونم این افکار پوسیده و نخ‌نما و تارعنکبوت بسته کی قراره اصلاح بشه 

رومی زنگی
۱۰مرداد

همین پریروز با مادرم بحث سر خواب بعدازظهر بود مادرم و برادرم به شدت اهلش ان ولی من نه اونقدر. داشتم به مادرم میگفتم فکر میکنم فقط وقتی میتونم عصر بخوابم که از هفت دولت آزاد باشم مادرم گفت تو که میخوابی خونه غمناک میشه وقتی در اتاقت رو باز میکنم و میبینم بیداری ذوق میکنم. با همه این حرفها دیروز عصر یک ساعتی خوابم برد. از اونجایی که شهره شهرم به خواب اجق وجق دیدن  خواب دیدم که رفتیم باغ خاله ام اینا و اونجا یه سراشیبی خیلی تنده  من همیشه میترسم ازش خواب دیدم توی اون سراشیبی از ماشین پیاده شدم و یهو دیدم اطرافم پر از حیوون های مختلفه من جمله گورخر گورخرها هر لحظه داشتن بهم نزدیک میشدن و من وحشت بیشتر برم می‌داشت تا این که یکیشون بهم نزدیک شد و شروع کرد حرف زدن باهام اونم به انگلیسی 😥⁦🤦🏻‍♀️⁩ می‌گفت ما خیلی گرسنه ایم و مجبوریم تو رو بخوریم من زجه میزدم و کمک میخواستم ولی هیچکس صدام رو نمیشنید آخر سر در حالی که بافت های دنده ها و قفسه سینه ام رو خونین می‌دیدم تونستم از دستشون در برم و برم تو ساختمون ولی سم هاشون رو میکوبیدن به شیشه ها و من از وحشت داشتم قالب تهی میکردم جالب اینجا بود که هیچکس هم من یا اونا رو نمی‌دید ⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩  با جیغ بنفش خودم از خواب پریدم و دیدیم سالم ام خداروشکر.

پ.ن: گورخر مثل الاغ و اسب جز تک سُمیانه و دندوناشون اصلا جوری نیست که بتونن شکار کنن یا گوشتخوار باشن و من اینو میدونستم نمی‌دونم چرا چنین خوابی دیدم 😢😢😢⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩

رومی زنگی
۱۰تیر

فکر کنم غریزه همه موجودات زنده اینه که میخوان در کوتاه مدت بیشترین بازده رو داشته باشیم قاعدتا آدمیزاد هم از این قاعده مستثنا نیست و میخواد در کمترین فرصت بیشترین نتیجه رو بگیره ولی همیشه هم چرخ فلک به کام ما نیست و یه وقتا باید ۱۲ سال درس خوند تا دیپلم گرفت دیپلم مدرک نسبتا مهمیه ولی اگه یه کلاس پنجمی بگه بسه دیگه خسته شدم چقدر درس بخونم قاعدتا نمیتونه دیپلمش رو بگیره یا حتی یه کلاس یازدهمی اگر تو مرحله آخر جا بزنه طبیعتا دیپلم بی دیپلم. خلاصه که بعضی چیزها نیاز به سرمایه گذاری‌های بلند مدت داره و به قول معروف گر صبر کنی زغوره حلوا سازی ولی خب همین صبر کردنه و فرازونشیب‌های مسیر گاهی امون آدمو می‌بره. در کنار این یه مقوله ای هست که من خیلی وقتا تو تشخیصش دچار مشکل میشم این که میگن باید از لذت های زودگذر صرف نظر کنی تا به لذت های بلندمدت تر برسی اینم از نظر من کاملا متضاد غریزه است که راحتی و رفاه رو تو هر لحظه ترجیح میده. و خیلی وقتا نمیتونم تصمیم بگیرم که این اون لذتیه که باید ازش صرف نظر کنم؟ اصلا قراره به چی برسم تهش ؟ آیا اون مقصد نهایی ارزشش رو داره ؟ خلاصه تشویش های ذهن پریشان منو به بزرگواری خودتون ببخشید 

رومی زنگی
۱۶خرداد

من همیشه براش کیسه بوکس بودم هنوزم هستم تا چیزی میشه سر من خالی میکنه ناراحتیش رو از نگاه دیکتاتور اون من همیشه مقصرم همیشه منم که پررو و دریده ام همیشه منم که مقصرم و اون هیچ تقصیری نداره من یه قربانی ام قربانی خشونت خانگی هیچکس منو نمیخواد حتی خودم بنابراین حلالم کنید اگر دیگه من رو ندیدید 

رومی زنگی
۱۲خرداد

۸-۹ ساعت در شبانه روز می‌خوابم وقتی بلند میشم هم مرده متحرک ام و همش خسته  موهای سفید و فراوان نسبت به سن ام زده بیرون ولی حوصله پوشوندن شون با رنگ قهوه ای شکلاتی رو ندارم امروز یه نگاهی به خودم توی آینه انداختم و وحشت کردم از ابروهام که اونقدر بلند شده بودن که میشد چهل‌گیس شون کنم از ۵-۶ کیلویی که اونور سال کم کرده بودم ۳ کیلوش برگشته و این در حالیه که باید ۲۰-۳۰ کیلو هنوز وزن کم کنم بی برنامه و بی هدف روزهام رو میگذرونم چشم انتظار یه کشیده آبدار که بگه هییی دختر روزهای جوونیته داره می‌ره ها کجای کاری ؟! ⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩⁦🤦🏻‍♀️⁩

رومی زنگی
۰۶خرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
رومی زنگی
۲۳ارديبهشت

توی این شرایط قمر در عقرب واقعا دولت اینه که سارینا گفت وقت داری زنگ بزنم بهت سرفصل های باکتری عمومی رو چک کنیم من چی گفتم؟! گفتم تو عزیزدل منی هرموقع خواستی زنگ بزن زیبا و زنگ زدن سارینا همانا و ۵۳ دقیقه صحبت کردن از همه چیز همانا اونقدر دلم باز شد که خدا می‌دونه سرت سلامت رفیق گل من 🥰🥰🥰

رومی زنگی