رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

روزهای شهریوری!

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۱۶ ق.ظ

بیشتر از یک هفته از شهریور گذشته. ماهی که همیشه سایه‌اش رو با تیر می‌زدم، اما الان اونقدر دوستش دارم که میخوام بغلش کنم. یاد شهریور پارسال و هرشب و هرشب کابوس های جورواجورش میفتم و خنده ام می‌گیره چقدر زندگی سریع میگذره چندین و چند شهریور برای من ماه ناکامی بودن و غصه و از هم پاشیدن اما بالاخره منم به یه ثبات نسبی رسیدم. دو روز تو هفته میرم کلاس طراحی و بقیه روزهای هفته اگر جلسه نویسنده‌های مستند نباشه میرم دوچرخه سواری و سریال House  M.D. می‌بینم و همش میگم ای کاش من اون همکار فیمیل دکتر هاوس بودم. از جایگاه فعلیم تو زندگی هم ناراضی ام و هم راضی! به یک دلیل راضی و به هزار دلیل ناراضی می‌دونم که هیچکس نمیتونه منو از این برزخ رهاییم بده و فقط و فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم اما نه میتونم از شرایط فعلیم دست بشورم نه این که تبعات بعدی موندن تو این جایگاه  رو بپذیرم. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۹
رومی زنگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی