اینجا هوا سرد است ولی دلم نه گرم گرم قرص قرص
دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۱۷ ق.ظ
این جایی که روز اول فروردین راه افتادیم و اومدیم یکی از ییلاق های اطراف شهره. روز اول که رسیدیم بی اغراق سرما تا استخونمون نفوذ کرده بود و من که چشمم آب نمیخورد گرم بشم اصلا دیگه. یکی دوتا بخاری برقی رو راه انداختیم و با امیر رفتیم دنبال هیزم که توی حیاط آتیش روشن کنیم حداقل اینجا شوفاژ داشت ولی چون گاز لوله کشی نشده شوفاژ خونه اش با گازوییل کار میکرد پدر و شوهر عمه ام رفتن دنبال اینکه ببینن میتونن موتورخونه رو راه بندازن یا نه و خداروشکر حوالی عصر موفق شدن موتورخونه رو راه بندازن و ما یواش یواش یخمون آب شد یکی از اتاق های اینجا علی رغم میلیون بار هواگیری شوفاژش همچنان ولرمه ولی مأمن امن و خوبیه شبها واسه من با یه عالمه لباس و پتو روی دوشم تا ۲-۳ صفا میکنم و هورت هورت چای میخورم بعد میرم توی اون یکی اتاق که گرمه میخوابم دیگران هم زیاد کار به کارم ندارن البته بجز پدرم که معمولا به همه چیز گیر میدن ؛) دارم توی عید سعی میکنم خودمو بیشتر بشناسم و به زوایا و خفایای ذهنم مسلط تر بشم بیست و چند روز دیگه ۲۷ ساله میشم و دلم میخواد حداقل یه خرده بزرگتر بشم و بزرگانه تر با مسائلی که برام پیش میاد برخورد کنم
هوای اینجا خیلی خیلی سرده و همش بارون و برف میاد اما طبیعت بکر و بی نظیرش و سکوت کرکننده اش خیلی آدم رو به فکر فرو میبره و دل آدم رو قرص میکنه به این که آفریدگار این همه زیبایی حتما هوای تو رو هم داره شک نکن
۹۸/۰۱/۰۵