چه خوش مصاحبت اند مهمانانی که به حریم خصوصی احترام می گذارند....
توی فرهنگ ایرانی تا اونجاییه که من یادم میاد همیشه میگفتن مهمان حبیب خداست . مثلا مادربزرگم معتقد بودن که مهمان روزیش رو با خودش میاره . از بچگی از وقتی که خودم رو شناختم ما خانواده به شدت پر رفت و آمدی بودیم و مهمون زیاد داشتیم و خب من یه جورایی به رفت و آمد و زیاد مهمان داشتن عادت کردم و یه جورایی هم دوست داشتم تا اینکه یه کم عقل رس تر شدم و سوالات بی سر و ته بعضی از مهمانان گرانقدر از قبیل اینکه کلاس چندمی؟ معدلت چند شد امسال ؟ و بعدش هم کنکور رو چیکار کردی و رتبه ات چند شد ؟ و استپ بعدی پرسیدن ترم چندم هستی و در نهایت بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه این که پس چرا ارشد نمیخونی و چرا ازدواج نمیکنی و پس چکار داری میکنی و الی آخر.....
در مقابل این گروه یه گروه دیگه هستن که متاسفانه به اقتضای مشغولیات زندگی شهری ما سالی یک بار میبینیم شون و دو روز قبل این اقوام مهربان و نازنین مهمان ما بودن. یادم نمیاد هیچ وقت از من سوال خاص راجع به تحصیلات و اشتغالم کرده باشن و در حالی که پارسال یک ماه مونده به کنکور مهمان شون بودیم نه پرسیدن کنکور سال قبل چی شد و نه اینکه امسال چیکار کردی و اینها. دوقلوی یک دختر و یک پسر این خانواده هم امسال کنکوری بودند و من با دخترشون در ارتباط ام و من هم نپرسیدم ازش کنکور رو چکار کردی فقط بهش گفتم خدا قوت عزیزدلم آرزو میکنم به اون چیزی که دوست داری برسی و دارم به این فکر میکنم که چقدر خوب میشه هرکس سرش به کار خودش باشه و سوالاتی رو از دیگران نپرسه که معذبشون کنه و من به شدت دارم به خودم سخت می گیرم در این باره و روی خودم کار می کنم که سوالات کاملا شخصی از دیگران نپرسم و فقط براشون آرزوی موفقیت بکنم و بذارم اگر خودشون دوست داشتن بقیه اش رو برام تعریف کنن. امیدوارم روزی برسه که احترام به حریم خصوصی به اندازه سلام کردن جا بیفته .