رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

توی فرهنگ ایرانی تا اونجاییه که من یادم میاد همیشه میگفتن مهمان حبیب خداست . مثلا مادربزرگم معتقد بودن که مهمان روزیش رو با خودش میاره . از بچگی از وقتی که خودم رو شناختم ما خانواده به شدت پر رفت و آمدی بودیم و مهمون زیاد داشتیم و خب من یه جورایی به رفت و آمد و زیاد  مهمان داشتن عادت کردم و یه جورایی هم دوست داشتم تا اینکه یه کم عقل رس تر شدم و سوالات بی سر و ته بعضی از مهمانان گرانقدر از قبیل اینکه کلاس چندمی؟ معدلت چند شد امسال ؟ و بعدش هم کنکور رو چیکار کردی و رتبه ات چند شد ؟ و استپ بعدی پرسیدن ترم چندم هستی و در نهایت بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه این که پس چرا ارشد نمیخونی و چرا ازدواج نمیکنی و پس چکار داری میکنی و الی آخر.....

در مقابل این گروه یه گروه دیگه هستن که متاسفانه به اقتضای مشغولیات زندگی شهری ما سالی یک بار میبینیم شون و دو روز قبل این اقوام مهربان و نازنین مهمان ما بودن. یادم نمیاد هیچ وقت از من سوال خاص راجع به تحصیلات و اشتغالم کرده باشن و در حالی که پارسال یک ماه مونده به کنکور مهمان شون بودیم نه پرسیدن کنکور سال قبل چی شد و نه اینکه امسال چیکار کردی و اینها. دوقلوی یک دختر و یک پسر این خانواده هم امسال کنکوری بودند و من با دخترشون در ارتباط ام و من هم نپرسیدم ازش کنکور رو چکار کردی فقط بهش گفتم خدا قوت عزیزدلم آرزو میکنم به اون چیزی که دوست داری برسی و دارم به این فکر میکنم که چقدر خوب میشه هرکس سرش به کار خودش باشه و سوالاتی رو از دیگران نپرسه که معذبشون کنه و من به شدت دارم به خودم سخت می گیرم در این باره و روی خودم کار می کنم که سوالات کاملا شخصی از دیگران نپرسم و فقط براشون آرزوی موفقیت بکنم و بذارم اگر خودشون دوست داشتن بقیه اش رو برام تعریف کنن. امیدوارم روزی برسه که احترام به حریم خصوصی به اندازه سلام کردن جا بیفته .

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۷
رومی زنگی

نظرات  (۵)

۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۳:۲۶ استاد بزرگ
بسیار جالب و دقیق بود.
:)
پاسخ:
خیلی ممنون . فقط حرف دلم بود .
۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۰ بهاردخت ..
کاملا موافقم باحرفاتون...
کاش یه عده که کنجکاوی زیادی دارن حرفاتونو بخونن وازاین به بعد روششونو عوض کنن..
پاسخ:
:))
بهار جان اونایی که اینطوری باشن هم با خوندن این مطلب با خودشون میگن: خداروشکر ما که اینطوری نیستیم ولی عجب آدمایی پیدا میشنا :))
من نمی پرسم چون میدونم طرف ناراحت میشه و ممکن بهم بریزه !
پاسخ:
بیا بغلم آرام جان فهمیده و فرهیخته ام . واقعا بارک الله خیلی خانومی :)
جالبه منم دوست ندارم ولی بعضی وقتا میپرسم دست خودم نیست روش باید کارکنم
پاسخ:
عززیزم :))
منم دقیقا بعضی وقتا هنوز از دهنم میپره و میپرسم ولی بعدش اینقدر خودمو دعوا میکنم که الان خیلی کمتر میکنم این کارو 
درود بر شرفت:)) واقعا حرف دل من بود
خب به اونا چه اخه !!چه کاری از دستتون بر میاد که اینقدرر میپرسیین:///
پاسخ:
قربونت برم :))
همینو بگو هیچ کاری هم برنمیاد ازشون ://

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی