رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

خاطرات تلخی که زنده می شوند :'(

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۰۵ ق.ظ

طبق روال شب های گذشته بعد از اینکه همه خوابیدن توی اتاقم داشتم Grey's Anatomy تماشا می کردم که رسیدم به یه قسمتی که درست دکمه ی زنده شدن خاطرات تلخ من رو فشار داد و من که تک تک اون لحظات رو با سلول هام لمس کرده بودم لبریز شدم از غم و همه اون لحظات و سختی هاش برام زنده شدن دوباره . جریان از این قرار بود که مادر یکی از جراحان کاریو توراسیک متوجه میشه کنسر داره و درمانش رو شروع میکنن اما دخترش درمان های غیرمنطقی پیشنهاد میده که دوستان و همکارانش رد میکنن اونها رو و مادره میگه بهشون من که در نهایت می میرم نمیخوام بعد از مرگم دخترم  فکر کنه که کاری رو میتونسته بکنه اما نکرده هرکار میگه رو انجام بدین :'(((

موقعی که م.ژ مریض شده بود به یکی از اقوام یک پله دورتر درست همین حرف رو زده بودن ؛ گفته بودن من فقط به خاطر سه تا دخترام این درمان ها رو انجام میدم تا بعدا احساس عذاب وجدان نکنن :'(( عمق این حرف خیلی دردناکه واقعا و من امشب عمیقا سوختم ولی توی سریال دوباره همون دیالوگ ها و همون موقعیت ها رو دیدم . آرزو می کنم خدا برای هیچ کس این مریضی لعنتی رو نیاره :'((( 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۴
رومی زنگی

نظرات  (۲)

الهی :((
پاسخ:
خیلی سخته تکرار شدن لحظه به لحظه یک سال سخت با کوچکترین تلنگر :'(( 

عزیزمم 💔
پاسخ:
ممنونم سمانه جانم از همدلیت :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی