رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

سفرنامه شیراز

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۳۱ ق.ظ
سه شنبه 7 صبح وقتی رسیدیم شیراز حُرم گرمایی که احساس کردم نوید این رو می داد که قراره سخت بگذره چون من به شدت گرمایی ام و گرما عجیب روی اعصاب و خلق و خوم تاثیر میذاره دیگه شما حسابش رو بکنین تو دمای 40 درجه من چه جوری میشم :)
در بدو ورود راننده تاکسی که ما رو از راه آهن به هتل رسوند کاملا آب پاکی رو روی دستمون ریخت و گفت: چه موقع بدی اومدین کلا همه جا تعطیله .  اون لحظه بدجوری وا رفتم و پکر شدم و البته خب مدام به خودم دلداری میدادم که حتما آقای راننده داره اشتباه میکنه . وقتی رسیدیم به هتلی که قبلا رزرو کرده بودیم از پذیرش هتل پرس و جو کردیم و گفتن طبق اطلاعاتی که میراث فرهنگی به ما دادن امروز جز تعطیلات مصوب نیست ولی باز هم اجازه بدین مطمئن بشم. واقعا خداروشکر که اون روز هم تخت جمشید و هم آرامگاه حافظ و سعدی باز بودن. علی رغم گرمای بسیار زیاد هوا من گل از گلم شکفت وقتی متوجه شدم که حداقل این 3 جا قابل بازدید هستن. ساعت 9 روانه تخت جمشید شدیم و من واقعا لحظه شماری می کردم برای دیدن این بنای باشکوه . عظمت و جلال و جبروت این بنا رو واقعا نمیتونم در قالب کلمات توصیف کنم ولی همینقدر بگم که اینقدر هوشمندانه ساخته شده بود که حیرت آدم رو بر می انگیخت. ستون هایی که بیش از نیمی از اونها تخریب شده بود ولی استواری و شکوهی داشتن که آدم رو به تحسین وا میداشت. تخت جمشید همیشه به من یاداوری میکنه که اجداد من چه کسانی بودن و باعث میشه به ایرانی بودنم افتخار کنم . یک موضوع جالبی که من اون روز متوجه شدم این بود که وجه تسمیه این بنا به نام تخت جمشید نامی بوده که عوام روی اون گذاشتن وگرنه اون کسی که تصویرش روی سنگ ها حکاکی شده در حقیقت داریوش بزرگ هست و نه جمشید که فردوسی در شاهنامه نامش رو ذکر کرده. بازدید از تخت جمشید درست یک ساعت و نیم طول کشید و من واقعا از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم که تونستم این بنا رو از نزدیک ببینم و اجزاش رو با بند بند وجودم لمس کنم. عصر اون روز به آرامگاه سعدی رفتیم که غلغله  بود واقعا ولی برای من که شیفته ادبیات شیرین سعدی و حافظ هستم قطعا شلوغی عامل بازدارنده نبود .به سفارش نلی جان حوض آرزوها رو پیدا کردم و برای همه دوستانی که میشناسم از صمیم قلبم آرزوهای خوب کردم به خصوص برای کنکوری ها :) بعد از آرامگاه سعدی حوالی غروب راهی حافظیه شدیم . آرامگاه حافظ آرامشی رو به روح و روان من تزریق کرد که هیچوقت تا حالا تجربه نکرده بودم . اگر زمان و یک سری معذوریت ها اجازه می دادند من حاضر بودم تا پایان مدت اقامت مون در شیراز در حافظیه بمونم و هواش رو استنشاق کنم . به سختی از حافظیه دل کندم و اون شب به قدری خسته بودم که خیلی زود خوابم برد. فردای اون روز همه جا بسته بودو ما اجبارا تمام وقت در هتل بودیم . صبح روز سوم جوری برنامه ریزی کردیم که ساعت 8 صبح مسجد نصیرالملک باشیم .  کاشی های دست ساز به غایت زیبا و خوش رنگ و لعاب و شیشه های رنگی و زیبایی که وقتی نور خورشید بهشون می تابه تلالو بی مانندی دارن ما رو مسحور خودش کرده بود. در راه بازگشت از مسجد نصیرالملک  چرخی توی بازار وکیل زدیم و یک مقدار بهار نارنج برای سوغات تهیه کردیم . هتل رو تحویل دادیم و توی مدت زمان باقی مونده به باغ ارم رفتیم باغ ارم باغ گیاه شناسی بود و موزه تاریخی اش قابل بازدید نبود . بعد از بازدید از باغ ارم به هتل برگشتیم بارها رو تحویل گرفتیم و راهی شهر خودمون شدیم .
شیراز شهری بود که از کودکی همیشه آرزو داشتم بهش سفر کنم و تا این سن مجال سفر به شیراز پیش نیامده بود . اگر بخوام شیراز رو در یک جمله توصیف بکنم میگم شهر راز، شهر حافظ شیرین سخن و سعدی سخن دان با مردمی خون گرم و مهمان نواز . 
+من تا بحال سفرنامه ننوشته بودم کمی و کاستی ها رو به بزرگی خودتون ببخشید . 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۰
رومی زنگی

نظرات  (۱)

اون نکته که در مورد تخت جمشید گفتی جالب بود :)
منم تا حالا شیراز نرفتم خیلی دلم میخواد برم:)
پاسخ:
واقعا احساس غرور بهم دست میده :) 
عزیزدلم ان شا الله که زودتر بتونی بری شهر جالبی بود به نظر من . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی