تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس(٢)
ازم خواسته شده که مجدد برای علوم پسرخاله مذکور کلاس نهمی برم :/ لازمه بگم که منزلشون حدود ٤٠ کیلومتر با ما فاصله داره و پرترافییییک !! اما خب زکات علمه دیگه چه میشه کرد ؛)
حالا جالبه که دیشب به مادرشون میگم که من دوشنبه میام برای علومش میگن آخه امتحان ادبیات داره ! میخوای حالا که داری میای ادبیات باهاش کار کن :| و خب من گفتم که نه من پس فردا میام که همون علوم رو بخونیم و میدونم حالا فردا که برم احتمالا ٣-٤ فصل پیش رومه که این پسر تا حالا لای اون فصلا رو باز نکرده و خب هرچی من جز بزنم احتمالا نتیجه خوبی حاصل نخواهد شد .
+از همین جا به همه دانش آموزان گرامی خواهرانه توصیه میکنم مطلبی رو نخونده نذارن واسه شب امتحان .
به دانشجوها توصیه نمیکنم چون متاسفانه خودم توی دانشگاه شب امتحانی بودم و رطب خورده منع رطب کی کند؟! :))) ( ولی خارج از شوخی مطلبی که شب امتحان خونده بشه واضح نمیمونه تو ذهن آدم یعنی برای من که اینطوری بود یه چیزایی میدونستما اما انگار یه پرده از مه روش بود مطالب crystal clear نبود تو ذهنم )