صرفا اگه دوست داشتین خوشحال میشم
t.me/azqaseahlam
دو سال قبل برای مشورت رفتم پیشش و اینجوری بود که بلاتکلیفی اول مسیرت رو پیدا کن بعد بیا بهت بگم چیکار کنی
وقتی اومدم اینجا بهش پیام دادم که قبول شدم و رها نکرد تکست داد و تکست داد تا این که رسید به جایی که نباید و بند رو بریدم امروز و تمام شد و حالا نمیدونم چرا نشستم و مثل ابر بهار اشک میریزم
ترم ۱ تموم شد یعنی کل ۲۶ واحد ترم یک رو پاس کردم و تامام و تقریبا هیچ فاصله ای بین دو ترم نبود درس های ترم ۲ خیلی بهترن
+لعنت به دیس منوریا که باعث شد مجبور بشم نوافن بخورم و الان سر کلاس خوابم میاد 🤦🏻♀️
با استاد فیزیک کلی رفیق بودم ولی در نهایت بهم نمره کامل نداد اما یکی از بالاترین نمرههای کلاس بودم و خوش
اولین امتحان کورس پزشکی رو دادم ؛ Basis of clinical medicine I
تلفیقی بود از روانشناسی، بایواتیکس، جنرال سرجری، انگلیسی، پزشکی ورزشی و پزشکی قانونی ۶۰ تا سوال که هر کدوم نیم نمره داشت و خوبیش اینه که فقط قبولی یا ردی داره و نمره اش مهم نیست 🤲🏻 فکر میکنم پاس کنم
کلاسامون امروز آفیشیالی تموم شدن و وارد فرجه شدیم نمیدونم شیمی بخونم یا کلینیکال یک ۹ واحدی و آمار زیستی مزخرف رو دقیقا کجای دلم بذارم
خدایا کمک کن امتحانای این ترم خوب بگذره قول میدم از ترم بعد درس بخونم قول شرف !
سهشنبه کلاس جنرال سرجری که تموم شد به محمد اشاره کردم که منو یادت نره رفت به پروفسور گفت و پروفسور گفت که یه دختر برزیلی که هم کلاسی مون هم هست از قبل گفته و این شد که قرار شد من و ژیوانا با هم بریم اتاق عمل
پروفسور به محمد گفت که به دخترا بگو ساعت ۸ و ربع میدون مرکزی شهر باشن بماند که شبش نخوابیدم عین آدم و هر یک ساعت بیدار شدم ولی صبح که رفتم همه در حال آب و جارو بودن من از هولم ساعت هفت و نیم رسیدم و ژیوانا هشت، بماند که من و ژیوانا داشتیم در مورد ماشین پروفسور که بنز هست یا پورشه تصمیم میگرفتیم که پروفسور برامون بوق زد و یه فیات داغون مدل ۲۰۰۲ در بهترین حالت داشت 😁 من جلو سوار شدم و ژیوانا عقب و اومدم که کمربند ببندم که پروفسور گفت نمیخواد ببندی 😁 خلاصه رسیدیم به کلینیک خصوصی که پروفسور اونجا عمل میکرد ولی متاسفانه جراحی های پروفسور عقب افتادن و ما داشتیم جراحی های دیگه رو تماشا میکردیم اولین جراحی پروفسور دختری بود که دوسال قبل عمل اسلیو انجام داده بود و پنجاه کیلو وزن کم کرده بود و الان باید جراحی کوله سیستکتومی انجام میداد در کمتر از نیم ساعت با شیوه لاپاراسکوپیک جراحی دختره انجام شد ولی کیس بعدی یه آقای ۲۰۰ کیلویی بود که با مصیبت فراوان اینتوبیتش کردن یه عالمه خون از توی گلوش ساکشن کردن فشارش در طول عمل ۲۲۰ روی ۱۲۰ بود و پروفسور و دستیاراش لابهلای چربی ها دنبال احشا میگشتن و اوضاع واقعا ترسناک بود تا این که جدا کردن و تموم شد اون روز ۷ تا عمل جراحی دیدیم کاملا از نزدیک و من روی ابرا بودم اما از شدت هیجان و خستگی مریض شدم و از امروز صبح از توی تختم تکون نخوردم
بالاخره با هیهی و کیکیهای خاله جان بلیت گرفتم و ۴ دی روونه شدم بعد ۳ تا پرواز رسیدم خونه خاله و دو هفته موندم و توی اون دو هفته انگاری وسط بهشت بودم. مجبور شدم بعد دو هفته بیام شهر و کشوری که توش دانشجوام. که ۱۸۰ درجه با شهری که خونه خاله هست فرق میکنه. اینجا از سر و کول سطلهای خیابون آشغال بالا میره درست برخلاف شهر خاله اینا. یه مدت ادامه دادن واسم سخت شده بود میخواستم بزنم زبر همه چی ولی مردم و طاقت آوردم خداروشکر فعلا
ماه آذر واسه من خوب شروع شد، اولین نفر از بین کسانی که امتحان داده بودن ویزا شدم. اما خوابگاه یکم به مشکل خورده و باید تا درست شدنش صبر کنم. راستش معجزه رو به چشم خودم دیدم خدای مهربونم منتظر معجزه های بعدیت هستم درست شدن خوابگاه و این که تو غربت فقط تو رو دارم که مثل کوه پشتم باشی ❤️🥺
از اولین روزی که رفتم پیش دکتر خ ۲۰ سال میگذره، تقریبا بجز ایشون پیش هیچ دندانپزشک دیگه ای نرفتم تو زندگیم
از وقتی قرار شد برم مادرم گفت یه وقت از دکتر خ بگیر که دندون هات رو یه چک بکنی قبل رفتن. وقت گرفتم و یکشنبه رفتیم مطبشون. تا نشستم دکتر گفت چه خبرا گفتم دارم میرم گفت الکی نگو گفتم به خداااا دارم میرم گفت خیلی خب نمیخواد قسم بخوری حالا. باید بری کالج که الان. گفتم نه این کشوری که من میرم کالج نداره خلاصه از من اصرار و از دکتر انکار که نه باید بری کالج خلاصه دندون هام رو دیدن و گفتن فکر نکن آسونه ها تا فارغ التحصیل بشی پیر میشی و گفت برو یه عکس بگیر ببینم اوضاع چطوریه. عکس رو انداختم و برگشتم. دکتر گفت اوضاع دندونات خوبه به پرکردگی هات دست نمیزنم فقط یه جرمگیری میکنم برات تا سال دیگه برمیگردی دیگه؟ گفتم نمیدونم والا بستگی به شرایط داره. و من تا به حال دندونام رو جرمگیری نکرده بودم 😰😢 وقتی دستیار دکتر اون وسیله ترسناک رو گذاشت دکتر داشت برای یکی دیگه عکس مینوشت وقتی اومد بالاسرم گفتم چرا این وسیله جرمگیری اینقدر تیزه 😓😥 گفت نکنه میترسی؟ گفتم من بیست ساله میام پیش شما شما بهتر از هرکس دیگه ای میدونین چقدر میترسم گفت نترس این کاری به تو نداره ولی دقیقا کار داشت بهم اینقدر خودمو منقبض کردم که عضلاتم هنوز که هنوزه کوفت رفته 😅🤦🏻♀️ آخر سر دستیار دکتر بهش گفت دکتر داری بچه رو میکشی یه کم اسپری لیدوکایین براش بزن ولی اسپری لیدوکایین هم چندان فایده نداشت و من واقعا داشتم درد میکشیدم یعنی تا عمق اعصاب تری جمینالم تیر میکشید ولی در نهایت دکتر رو کلی اذیت کردم ولی دکتر خیلی تحملم کرد خداییش و همش میگفت یه کم تحمل کنی تموم میشه ولی تموم نمیشد آخه 🥺😢
آخر سر هم بهم گفت رفتی اونجا با شماره جدیدت بهم پیغام بده
دلم حتی برای دکتر خ هم تنگ میشه وقتی برم به اندازه پدرم دوستش دارم و خیلی ماهه این مرد 🥺🥺