رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی
۱۸تیر

به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم

تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم

ره گریز نبسته است هیچ کس بر من

اسیر بند گران وفای خویشتنم

چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب

همیشه خانه خراب هوای خویشتنم

سفینه در عرق شرم من توان انداخت

ز بس که منفعل از کرده‌های خویشتنم

ز دستگیری مردم بریده‌ام پیوند

امیدوار به دست دعای خویشتنم

ز بند خصم به تدبیر می‌توان جستن

مرا چه چاره، که زنجیر پای خویشتنم

به اعتبار جهان نیست قدر من صائب

عزیز مصر وجود از نوای خویشتنم 

صائب تبریزی

واقعا نمی‌فهمم چرا اینقدر احمقانه دارم رفتار میکنم ولی می‌دونم که در نهایت دود همه این دیوونه بازیام توی چشم خودم میره 😭😭😭


رومی زنگی
۱۳تیر

به شدت محتاج دعای خیرتون هستم ⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩

رومی زنگی
۱۰تیر

سال ۹۵ از بس وزن اضافه کردم که سه رقمی شدم البته تو اوردر کوچکترین عدد سه رقمی شش ماه باشگاه میرفتم و عین چی ورزش میکردم و یه مختصر رژیمی هم داشتم تا اینکه بعد شش ماه که ۱۳ کیلو کم کردم خسته شدم و ۳-۴ کیلو از اون ۱۳ کیلو برگشت تا به امروز که هرچند وقت یه بار ۲-۳ کیلو کم میکنم دوباره میاد سر جاش بماند که با معیار های علم پزشکی برای کاملا این شیپ شدن ۲۰ کیلو از همین الان باید کم کنم به نظرم استعداد چاقی مزخرف ترین چیزیه که یه آدم می‌تونه داشته باشه چون تا پایان عمرت یا توی رژیمی یا توی عذاب وجدان که چرا رژیم نیستی 

رومی زنگی
۰۶تیر

شماره یک

اسمم برای کربلا توی قرعه کشی دراومد اما پدر و مادرم هرکدوم به عناوین مختلف مخالفت جدی کردن ، مادرم گفت من خودم هم میترسم بچه دسته گلم رو نمی‌فرستم یه وقت زبونم لال کشته بشه و پدرم هم گفت اونجا واسه یه دختر تنها خطرناکه اگه میذاشتن همراه با خودت ببری مثلاً با امیر بری شاید روش فکر میکردم من اما همش توی حال و هوای بین الحرمین سیر میکردم یک هفته و به این همه بی لیاقتی خودم که شایسته زیارت شون نیستم 😭😭😭😭

شماره دو 

 یکی از اقوام مون که BMI اش بالای ۴۰ بود رفته بیمارستان دولتی و به عنوان بیمار رفته توی لیست نوبت جراحی اسلیو یک سال تو نوبت بوده و ۱۵ ماه رمضون بهش زنگ زدن که بیا نوبتته از قرار خانوم قصد نداشتن به کسی بگن که دهان به دهان پیچید و امشب تو تولد برام از سیر تا پیاز عملش گفت و از دردهایی که کشیده از اینکه غذاش یه قاشق برنجه و تازه اونم هزار بار باید بجوه تا بتونه بخورش ولی از بعد عملش تا الان ۱۳ کیلو کم کرده و دکتر گفته تا ۴۰-۵۰ کیلو هم کم می‌کنه واقعا وسوسه شدم که برم معده ام رو عمل کنم هرچند که BMI ام ۳۰ ئه نه ۴۰ و اگر بخوام این عمل رو انجام بدم باید با هزینه آزاد برم انجامش بدم که پدرم عمرا هزینه اش رو نمی‌ده ولی مادرم مطمئنم همه کار میکنه واسه اینکه این عمل رو انجام بدم من نهایتا باید ۲۰-۲۵ کیلو کم کنم که حسابی این شیپ بشم و میترسم اگه عمل بکنم دچار malnutrition شدید بشم 

شماره سه 

توی خونه موندن باز داره مسمومم می‌کنه و نمی‌دونم باهاش چیکار کنم هرچند که خیلی جدی دارم زبان میخونم و کتاب ولی بازم برای هزارمین بار من آدم خونه موندن نیستم...


رومی زنگی
۰۳تیر

دیشب که چه عرض کنم امروز صبح تا ساعت پنج و نیم بیدار بودم و گزارش ماهی شناسی می‌نوشتم برای پیدا کردن عکس ها کلی وسواس به خرج دادم و نتیجه چیز نسبتا خوبی از آب درآمد . سر امتحان تئوری ۲۰ دقیقه دیر رسیدم و اونقدر دویده بودم که نفسم در نمیومد دکتر جورج و دکتر میم همش داشتن آرومم میکردن که اشکال نداره هنوز شروع نکردیم اما من همچنان نفس نفس میزدم امتحان ساعت نه و چهل تموم شد و دکتر گفت نه و چهل و پنج جلوی آزمایشگاه ماهی باشید واسه امتحان عملی من باید گزارشم رو پرینت می‌گرفتم بدو بدو رفتم زیرزمین و اونجا یکم طول کشید کارم بدو بدو رفتم طبقه ۲ و در حالی رسیدم به آزمایشگاه که دکتر میم گفت دارم درو می‌بندم بدویبن بعدم به من گفتن چرا تاخیر فاز داری تو دخترم ؟ گفتم استاد رفته بودم گزارشم رو پرینت کنم خلاصه مارو قرنطینه کردن بعدش هم دونه دونه صدامون کردن که بریم امتحان بدیم من علیرغم تئوریم عملی رو خیلی خوب دادم و بدین ترتیب امتحانات ترم دو هم تموم شد 😁

رومی زنگی
۲۹خرداد

دکتر ش استاد زبان تخصصی و یه قسمت از بافت اینجوری بود که کشت مارو که برین یه زبان دیگه بجز انگلیسی یاد بگیرین از اونجایی که در ایام فرجه و امتحانات من این شکلی میشم که حاضرم در و دیوارهای خونه رو هم بشورم ولی درس نخونم گشتم و گشتم و یه دونه اپلیکیشن خوب پیدا کردم و زبان ایتالیایی رو شروع کردم . الان basic 1 رو کامل تموم کردم و توی بیسیک ۲ ام خیلی هم زبان شیرینیه عاشقش شدم اصلا . اینا به کنار عین چی واسه امتحان ماهی شناسی استرس دارم این روزا . دیشب خواب می‌دیدم که امتحان ماهی ساعت ۸ئه من ساعت هشت و چهل دقیقه میرسم دانشگاه و همه برگه هاشونو دادن زدم زیر گریه و همون لحظه دیدم که دکتر جورج استاد فیوریت ماهی میگه چون تعداد کسانی که دیر رسیدن زیاده کن یه سری سوال دیگه طرح کردم ولی به زبان ایتالیایی بابد امتحان بدین واااای دلم میخواست همون لحظه میمردم از استرس داشتم ناله میکردم که از خواب پریدم دیدم ساعت ۵ صبحه 

رومی زنگی
۲۸خرداد

پیرو تقلب گسترده و گروهی بچه ها در امتحان عملی منکسل(کنسل شده:)) دکتر ص استاد خوش اخلاق! مون و رییس دپارتمان آناتومی فرموده بودن که از روز امتحان تئوری 27 خردا تا 5 تیر هر لحظه آماده گرفتن امتحان عملی باشید. دیروز سر امتحان تئوری دکتر ص تشریف آوردن و گفتن ساعت 1 سالن تشریح باشید برای امتحان عملی ما هم گفتیم چشم. بعد از امتحان اومدم بیرون و اونقدر عصبی بودم که بلند گفتم گنه کرد در بلخ آهنگری که یهو دکتر ص جلوم سبز شد چند ثانیه تو شوک بودم بعد یهو گفم سلام استاد خسته نباشید .استاد یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد و رد شد دو قدم که رفت جلوتر گفت: چیه الان اعتراض هم دارین؟ لطف کردم ازتون امتحان گرفتم منم که دیگه ماست ها رو کیسه کرده بودم گفتم نه استاد من که چیزی نگفتم و تموم شد و رفت اگر بگذرم از امتحان تئوری که مثل چی سخت بود میرسم به ساعت 1 که 64 نفر توی لابی ساختمون آناتومی روپوش پوشیده و دستکش به دست ایستاده بودیم یک نفر یک نفر صدامون میزدن بریم داخل و ازمون سوال میپرسیدن از ساعت 1 تا ساعت 5 بعد از ظهر عین زامبیا سرگردون بودیم و همینطور مضطرب قدم میزدیم و نکته ها رو دوره میکردیم تا این که من رو صدا زدن که برم داخل ساعت حدود 4 و نیم بود تا رفتم تو و سلام کردم دکتر ص با اون اسکراب های ترسناکش اومد جلو گفت بههههه استاد ....(اسمم رو گفت) منم که خیلی هول شدم گفتم اختیار دارید استاد بزرگوارید راستش خیلی خوب ندادم امتحانم رو یه لبخند ترسناک زد و گفت درس نخوندی نه؟ گفتم چرا استاد به خدا خوندم ولی خب جسارتا امتحانتون یکم سخت بود به شوخی گفت شما به جای اعتراض بهتره درست رو بخونی  بیا دنبالم دنبالش رفتم و رفتیم سر نمونه دستگاه گوارش نشخوار کننده چند تا سوال پرسید همه رو بی درنگ جواب دادم یهو گفت از رحم از هیچکس نپرسیدم بیا بریم از تو بپرسم اونا روهم جواب دادم و به دکتر ز عزیزم که پاشون پیچ خورده و با آتل بلند شده بودن اومده بودن گفتن: دکتر در اختیار شما دکتر ز هم چند تا سوال پرسیدن از قلب و زبان و دندان که اونا رو هم بلد بودم ولی امتحان دکتر ص رو توی کتبی 10 شدم از 18 :((((خلاصه که به آناتومی این ترم چندان امیدوار نیستم :'((((

رومی زنگی
۲۲خرداد

بیستم و بیست و یکم یعنی دیروز و پریروز ریویو آناتومی بود به قدری این نمونه های احشا و دل و روده رو جابجا کردم و واسه همه توضیح دادم که دستم رو علی رغم ۱۲ بار شستن نمی‌دونستم به دهان و بینیم نزدیک کنم امروزم برای آخرین بار پاورای آناتومی رو یه دوره کردم و رفتم دانشکده همه جلوی ساختمون آناتومی جمع شده بودن منم رفتم و بچه ها مثل همیشه ریختن سرم و شروع کردم باز براشون کلوآک و بورسا فابریسیوس و اوروجنیتال رو توضیح دادم. دکتر ز عزیزدلم پاشون پیچ خورده بود و آتل بسته بودن من که جیگرم کباب شد گروه یک رو دکتر ص صدا زد واسه امتحان ما تو حیاط همچنان مشغول بودیم امتحان اونا تموم شد و ما رو صدا زدن که بریم واسه امتحان ۱۵ تا میز و در واقع ۳۰ تا سوال رفته بودیم جلو که دکتر ص اومد و گفت وایسین ادامه ندین ما هاج و واج نگاهش کردیم آقای ن مهندس سالن تشریح هم این وسط شده بود آتیش بیار معرکه میخواستم بزنمش آخر سر معلوم شد یه شیر پاک خورده ای ورداشته جوابارو نوشته تو هر ایستگاه به خداوندی خدا من اینقدر که هول بودم وقتمو از دست ندم و سریع بنویسم که اصلا ندیدم این جوابارو برگه هامونو گرفتن امتحان لغو شد و دکتر ص و ز تصمیم گرفتن که تا نیاد بگه کسی که این کارو کرده نمره همه تون صفره و از ۱۰ تئوری نمره تون حساب میشه خلاصه که اسیر شدیم به خدا 

رومی زنگی
۱۹خرداد

هیچ هم خوش نبود گر محک تجربه آید به میان چون در هر صورت من سیه روی میام بیرون به نظر من که اگه آدم ۲۰۰ تا مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری داشته باشه هم باز ترسش از امتحان نمیریزه که نمیریزه که نمیریزه یا حداقل برای من که اینطوریه موسم مزخرف و لبریز از استرس امتحانا مثل یه غول بی شاخ و دم داره ظاهر میشه و من هرروز احساس میکنم بند دلم پاره میشه و دلم هُرری می‌ریزه این وسط نگران معدلم و وظیفه سنگینی که توی انجمن روی دوشم گذاشته شده هم هستم برام دعا کنین رفقا 

رومی زنگی
۱۴خرداد

از روز شنبه که امتحان باکتری دادم تا به امروز حتی یک کلمه هم درس نخوندم و خودم هم نمی‌دونم چه مرگمه حتی ! امیر هم برگشته خونه و دوست دارم همش وقتمو باهاش بگذرونم فلذا هیچی به هیچی ! خوب می‌دونم که شب امتحان قراره به غلط کردن بیفتم ولی بازم دارم طفره میرم از درس خوندن خدایا خودت بزن پس کله ام بلکه یکم درس بخونم 

رومی زنگی