ره گریز نبسته است هیچکس بر من/ اسیر بند گران وفای خویشتنم 😓😓😓😓
سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۳۰ ب.ظ
به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم
تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم
ره گریز نبسته است هیچ کس بر من
اسیر بند گران وفای خویشتنم
چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
سفینه در عرق شرم من توان انداخت
ز بس که منفعل از کردههای خویشتنم
ز دستگیری مردم بریدهام پیوند
امیدوار به دست دعای خویشتنم
ز بند خصم به تدبیر میتوان جستن
مرا چه چاره، که زنجیر پای خویشتنم
به اعتبار جهان نیست قدر من صائب
عزیز مصر وجود از نوای خویشتنم
صائب تبریزی
واقعا نمیفهمم چرا اینقدر احمقانه دارم رفتار میکنم ولی میدونم که در نهایت دود همه این دیوونه بازیام توی چشم خودم میره 😭😭😭
۹۸/۰۴/۱۸