رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم

تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم

ره گریز نبسته است هیچ کس بر من

اسیر بند گران وفای خویشتنم

چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب

همیشه خانه خراب هوای خویشتنم

سفینه در عرق شرم من توان انداخت

ز بس که منفعل از کرده‌های خویشتنم

ز دستگیری مردم بریده‌ام پیوند

امیدوار به دست دعای خویشتنم

ز بند خصم به تدبیر می‌توان جستن

مرا چه چاره، که زنجیر پای خویشتنم

به اعتبار جهان نیست قدر من صائب

عزیز مصر وجود از نوای خویشتنم 

صائب تبریزی

واقعا نمی‌فهمم چرا اینقدر احمقانه دارم رفتار میکنم ولی می‌دونم که در نهایت دود همه این دیوونه بازیام توی چشم خودم میره 😭😭😭


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۸
رومی زنگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی