از وقتی رفتم کلاس اول مادرم به شدت روی دیکته وسواس داشت و اگرچه نمره ای به جز ۲۰ هیچوقت براش قابل قبول نبوده و نیست اما در مورد دیکته و غلط های املایی همیشه میگفت اگر میخوای آدمی بشی که غلط غلوط بنویسی ترجیح میدم دیگه نری مدرسه اصلا! و این جوری شد که من هم به شدت حساسم نسبت به غلط های دیکته ای و نگارشی و تلفظ مثل امروز که توی مترو آقایی که سفره یکبار مصرف میفروخت و داد میزد که پُرفَراژ هم داره و شرایط طوری نبود بهش تذکر بدم و فقط حرص خوردم یا حتی دخترعمه خودم که لیسانس ادبیات فارسی داره ولی هنوز میگه میز رو چیندم به جای میز رو چیدم. میدونین نظر شخصی من اینه که اگه قرار باشه تحصیلات آکادمیک کوچکترین کمکی به رشد شخصیت ما در هر بعدی نکنه عملا صرفا دور ریختن وقت و هزینه است و هیچ حسابی نمیشه روش باز کرد.
من خودم هنوز هم ممکنه پر باشم از اشتباهات نگارشی یا حتی گاهی سهوا املایی اما همه سعیم همواره بر اینه که بی غلط یا حداقل کم غلط بنویسم.