بعد از چند وقت....
یادم نمیاد اصلا آخرین بار کی اینجا بودم
سال نوتون مبارک عزیزهای دلم
سال ۹۹ همش خونه نشینی بود و بس اتفاق خاصی نیفتاد که بخوام بگم
امروز بعد یک سال و اندی با برادرم رفتم مغازهاش که مرکز شهره. رفتم مسجدی که اون اطراف بود مستأصل داشتم میگشتم که با نگاه های عجیب غریب مردم به خودم اومدم. یه شلوار جین وحشتناک گشاد پام بود با یه مانتو سیاه گشاد تا زیر زانوم روسریم هم کامل جلو بود و میتونم بگم هیچی از موهام معلوم نبود فقط چون چادر سرم نبود خانمها و آقایون رهگذر داشتن با نگاهشون من رو میبلعیدن. بالاخره متوجه شدم که سرویس بهداشتی خانمها توی هزار پستو هست و باید داخل مسجد بشی تا بتونی از سرویس بهداشتی استفاده کنی. میدونستم که از نظر شارع مقدس نباید وارد مسجد میشدم ولی تودلم از خدا معذرت خواهی کردم و به ارواح طیبه سازنده و طراح مسجد درود فرستادم که فکر این رو نکرده که یه خانم خیلی امکانش بیشتره که به هر دلیلی وسط خیابون به سرویس بهداشتی احتیاج پیدا کنه و اون احتمالا آقای طراح نمیدونم پیش خودش چه فکری کرده که سرویس بهداشتی بانوان رو هفتاد و پنج سوراخ پنهان کرده
واقعا نمیدونم این افکار پوسیده و نخنما و تارعنکبوت بسته کی قراره اصلاح بشه
سلام خوبی؟
عیدت مبارک :)
دانشگاه خوش میگذره ؟