قلبم درد میکنه کاشکی وایسه زودتر...
قلبم درد میکنه واسه سردارمون که مظلوم کشتنش
قلبم درد میکنه واسه اونایی که معلوم نیست چقدر فشارشون دادن که له شدن و یه سریشون فوت کردن یه سری دیگه هم هنوز که هنوزه تو آی سی یو دارن بامرگ دست و پنجه نرم میکنن
قلبم درد میکنه واسه اون دانشجوهایی که داشتن با هزار امید و آرزو و تصویرهای خوب ذهنی برمیگشتن که امتحان بدن و به جاهای خوب خوب برسن شایدم خیلیاشون با اجبار والدینشون صرفا داشتن یه رشته ای میخوندن بدون هیچ تصویر ذهنی ای قلبم واسه اونا هم درد میکنه
قلبم درد میکنه چون این هفته قرار بود درس بخونم و نشد که نشد یه بخشیش تنبلی بود یه بخشیش هم چیزای دیگه ولی واقعا واسه امتحانا خیلی سردم خیلی خیلی سرد و یخ اونقدر که فقط دلم واسه شهریه ای که پدر طفلکیم داده میسوزه وگرنه حذف ترم میکردم و نمیرفتم امتحان بدم
+امروز سر کلاسم به شاگردام گفتم کاشکی تو اون هواپیما بودم همه شون اونقدر دلشون پر غصه شد و چشماشون پر اشک و شروع کردن به اینکه ای وای شما اینو بگی ما چی بگیم پس و زندگی به این قشنگی که گفتم بابا الان که سر ومر و گنده پیشتون ام دست از سرم بردارین (شاگردام همه شون از من بزرگترن!)
ایران ...
هیچ وقت تصور نمیکردم توی تعطیلات کریسمس اینهمه اسمش و اتفاقاتش در دنیا منعکس بشه. ۲۲۲ نفر کشته توی دو روز... خدا قهرش گرفته یا که امتحانه؟
یه سری آدما چطوریه که راحت از یه سری مسائل میگذرن؟ انشاالله که روزای خوب هم میان و میرسن و شادی های ملیمون رو با هم جشن میگیرم.