جلسه اول کلاس طراحی
از اونجایی که برنامه ام خیلیییی خالیه یه مشغله تازه دیگه هم واسه خودم درست کردم و اونم این که اسمم رو کلاس طراحی نوشتم 😅 مدرسش از بچه های خودمونه که نقاشی های معرکه ای میکشه و داره فارغ التحصیل میشه. امروز به آقای ف.ب تکست دادم که من سر راه دارم میرم مداد B6 بگیرم اگر شما هم لازم دارین براتون بگیرم. تو راه بودم که زنگ زد سلام خانم فلانی خدا اصلا شما رو رسوند من میخواستم زودتر بیدار بشم ولی خواب موندم زحمتتون میشه اینطوری و کلی تعارف تیکه پاره کردیم که این حرفا چیه و فلان اما مداد B6 شده بود کیمیا چهار تا مغازه لوازم التحریر رفتم تا پیدا کردم و در نهایت ساعت ۱۰ و ده دقیقه رسیدم به کلاس تمرین هاش خیلی فان و خوب بود اما من کماکان فکر میکنم استعداد ندارم
به سلامتی. واقعا هنر برای ادم لازمه مثل هوا