به وقت یکشنبه مصادف شدن آخرین ریویوی بافت و امتحان فاینال بچه ها
دیروز ریویوی بافت بود. همه لام هایی که خونده بودیم این ترم رو مثل نخود و لوبیا ریخته بودم رو هم دیگه و تصادفی از بینشون لام برمیداشتم میدیدم و تشخیص میدادم البته اگه بگذریم از بعضی اشتباهات فاحش ام که مثلاً کیسه صفرا رو گفتم استخوانی شدن غضروف !😅🤦 خلاصه که دیروز آزمایشگاه بافت مثل محشر کبری بود و همه فکر خودشون بودن کل ۲ ساعت رو داشتم تند تند لام میدیدم و حتی ۱۵ دقیقه هم قاچاقی وایسادم و لام دیدم دیگه آقای س مسئول آزمایشگاه میخواست پرتم کنه بیرون که محترمانه خودم اومدم بیرون، بعد بافت فوق العاده عملی ماهی شناسی داشتیم بدو بدو خودمونو رسوندیم و با حلوا ماهی ها و تن ماهی ها آشنا شدیم 😄 بعدش رفتیم کتابخونه که نگین فیلم های بافت عملی رو برامون بریزه که چشمتون روز بد نبینه لپ تاپ اش بازار شام بود از فیلمی که با خانواده اش رفته بود پیک نیک تا فیلم آناتومی و بافت و ماهی همه روی دسک تاپش پخش و پلا بود منم سه و نیم باید میرفتم و دل تو دلم نبود آخرسر هم من رفتم و به سارینا و زهرا سپردم که جون مادرتون هرطور هست فیلما رو بگیرین من بعدا ازتون بگیرم فاینال بچه ها رو گرفتم و ۹ شب رسیدم خونه کف اتاقم از بس کاغذ و جزوه بود جا و راه نبود 😨 میون کاغذا یه جزوه بافت پیدا کردم گفتم یه نگاهی بهش بکنم که روی زمین بدون فرش اتاقم از هوش رفتم و مادرم صدام کرد و گفت پاشو رو تختت بخواب مسواک زدم و بیهوش شدم تا ۱۲ ظهر امروز 🤦 برام دعا کنین امتحان بافتم رو خوب بدم 😓😰😫😨