عمر گران میگذرد خواهی نخواهی
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۳۴ ب.ظ
دیروز تولدم بود :) 27 سالم تموم شد و برادرم 20 سالش تموم شد. اصلا باورم نمیشه که سال ها اینقدر سریع میگذرن و من هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست انگار تازه تازه بود که تولد 17 سالگیم رو جشن گرفتیم دوستام برام سنگ تموم گذاشتن و خانواده هم همینطور و من هنوز باورم نمیشه که این تعداد آدم هستن که منو دوستم دارن :) خداجونم ممنونم ازت که 27 سال بهم فرصت زندگی دادی فرصت دادی تا زیبایی هایی که آفریدی رو ببینم و صداهای گوش نواز رو بشنوم . ممنونم که بهم یه بدن سالم دادی . بیشتر از هرچیزی به خاطر وجود پدر و مادر نازنینم و برادر مهربونم ازت ممنونم. الان که فکر میکنم میبینم خیلی بیشتر از لیاقتی که من دارم حتی بهم چیز میزهای خوب دادی. مرسی که دوستم داری و منو میبینی. مرسی که توی اغلب لحظات سخت یادم میاری که تو هستی و نمیذاری آب تو دلم تکون بخوره. ازت ممنونم که در مقابل غرولند های ریز و درشت من فقط لبخند میزنی و گوش میدی( یا حداقل من اینطوری فکر میکنم). خدای مهربونم خیلی دوستت دارم منو ببخش اگر تو این 27 سال به اندازه 54 سال نافرمانی کردم و بنده خوبی نبودم برات کمکم کن که بتونم از این به بعد تو بندگی برات سنگ تموم بذارم دلم میخواد بشم اونجوری که تو من رو واسه خودت آفریدی و میخوای.
۹۸/۰۱/۳۰