من ضایع شدم بد هم ضایع شدم فقط اجازه بدین من برم 😨😨😨
دیروز سر آناتومی عملی دکتر ز عضلات شکم رو بهمون گفتن بعد هم گفتن فیلم و عکستون رو بگیرین هر ۳ تا گروه تا بگم چیکار کنین. ساعت یه ربع به ۲ بود که گفتن میخواین تا ۲ برید یه استراحتی بکنید ۲ برگردین من و زهرا و سارینا هم همونجا نزدیک سالن تشریح سه تایی رو پله ها نشستیم یهو من گفتم بچه ها بیاین یه عکس بندازیم تلفنم رو دادم دست سارینا و دو سه تا عکس سلفی انداختیم یهو زهرا گفت بچه ها بیاین یه لبخند واید اوپن بزنیم عکس بندازیم بعدش اخم کنیم و دوباره عکس بگیریم عکس لبخندناک مون رو انداختیم و نوبت رسید به عکس اخمو مون که سارینا همش خنده اش میگرفت خلاصه که من دیگه داشت اون روم بالا میومد یهو گفتم اَه سارینا مسخره بازی در نیار دیگه یهو دیدم قشنگ مثل تو این فیلما زهرا و سارینا خودشونو جمع و جور کردن روبروم رو نگاه کردم دیدم دکتر ص تمام قد جلوم ایستاده😨😓 با یه سرعت باور نکردنی و خجالت فراوان از جام پریدم و گفتم : سلام استاد ببخشید متوجه نشدم دکتر ص هم برخلاف خشونت همشگیش یه لبخند زد و گفت سلام . همینطور که داشت از پله ها میرفت بالا دکتر ز از اتاق رزیدنت ها اومد بیرون گفت استراحت شونه بابا چی کارشون داری ؟ دکتر ص با خنده گفت اینا آخر سر یه کاری دست خودشون میدن با این سلفی گرفتن شون و رفت 😓😨
+ از دو جلسه بعد آناتومی با دکتر ص کلاس داریم خدا بخیر کنه واقعا هی منو دست نندازه سر یه عکس سلفی خودمو با خاک یکسان کردم 🤦🤦🤦🤦