امتحان آناتومی عملی :(((
دو روز هر روز به مدت 6 ساعت رفتیم review آناتومی عملی مباحث آناتومی سیستماتیک 1 تمومی نداشت. هلاک شدیم این دوروز و بازم امتحان اون جوری که دلم میخواست نشد متاسفانه :((
عضلات دست و پا واقعا سخت بودن و از همه مهمتر و سختتر این بود که تشخیص بدی این اندامی که گذاشتن جلوت اصلا دسته یا پا که حالا بخوای عضله رو تشخیص بدی
امروز ساعت 9 رسیدم دانشکده امتحان قرار بود 10 شروع بشه سارینا بهم پیغام داد که سردرد دارم و تو کتابخونه ام بیا پیشم که با هم بریم ساختمون آناتومی رفتم کتابخونه و سارینا رو پیدا نکردم اونجا هانیه و مریم ورودی های 96 رو دیدم هانیه میگفت چرا این شکلی ای تو یه کم اعتماد به نفس داشته باش بهش گفتم میترسم استرس دارم گفت بیا بغلم بغلم کرد و بوسم کرد گفت نگران نباش اینقدر هم ترسناک نیست به خدا مریم به دلایلی با ما امتحان داشت. با مریم رفتیم دنبال سارینا و راه افتادیم سمت ساختمون آناتومی همین حین زهرا زنگ زد گفت کجایین ؟ گفتیم بیا ساختمون آناتومی. دلم عین سیر و سرکه می جوشید در همون حین هم با بچه ها داشتیم مرور میکردیم درس ها رو دکتر ز اومدن گروه اول رو صدا زدن و ما همچنان داشتیم میخوندیم اومدن گروه 2 رو صدا زدن و ما رفتیم کم کم چشمام درست جایی رو نمیدید امتحان شروع شد و من از استرس داشتم میمردم روی سوالات با یه تکه سفره یک بار مصرف پوشیده شده بود وقتی برش داشتم یه کم آرامش گرفتم سوال 41 و 42 بود که بلد بودم شون یواش یواش که رفتیم جلو یکم آرومتر شدم تا رسیدیم به عضلات دکتر ص نهایت تلاش شون رو کرده بودن که ما رو با خاک یکسان کنن پنج تا میز پنج تا اندام و 10 تا سوال با تشخیص این که اصلا دستن یا پا نزدیک بود غش کنم دیگه . بعد از امتحان پقی زدم زیر گریه و اصلا امتحان اونجوری پیش نرفت که پبش بینیش رو کرده بودم خدا کنه واقعا یه نمره آبرومند بگیرم