رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

مگه داریم مگه میشه؟!😢😫😰😰😰

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۱ ب.ظ

از امروز صبح نمیتونم خوابی که دیدم رو هضم کنم خواب دیدم که رفتم یه جشن تولد دخترونه (اولین و آخرین جشن تولدی که رفتم کلاس چهارم دبستان بودم) اونجا یکی از دوتان دوران دبیرستانم گفت بیا میخوام با یکی آشنات کنم رفتیم و یه دختر خانمی بود بهش گفتم من x هستم باهام دست داد و گفت منم x هستم از یکی بودن اسمش با من نزدیک بود شاخ دربیارم چون  هم اسم هم فامیلش با من یکی بود دوستم که ما رو به هم معرفی کرد رفت و من موندم با این آدم ترسناکی که اسم و فامیل من رو داشت و بهم گفت خیلی وقته منتظرت هستم کجا بودی کلی حرف باهات داشتم و من لحظه به لحظه بیشتر میترسیدم و یک لحظه یهو گفت من خود تو ام میخوام باهات حرف بزنم که من با یه جیغ بنفش و بالش خیس از عرق از خواب پریدم هنوز هم بهش فکر میکنم موهای تنم سیخ میشه 😰😰😰😰😰 تعبیرش چی میتونه باشه به نظرتون؟؟!!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۶
رومی زنگی

نظرات  (۳)

ایشالا خیره.
وقت کردی بهم سر بزن.
منم ترسیدم 
پاسخ:
😰😰😰😰بیا بترسیم با هم 
۱۵ دی ۹۷ ، ۲۱:۰۳ سمانه (رنگی)
انصافا ترسناکه.
پاسخ:
😩😩😩😩

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی