رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش

پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ق.ظ

برادرکم دیروز آزمون داشت طفلک از ٢ فروردین قبل طلوع خورشید میره بیرون و دم دمای غروب برمیگرده خونه. خیلی هم زحمت میکشه ولی خب اون چیزی نشد که میخواست من و پدر و مادر در سفر و حضر های عید دیدنی بودیم که زنگ زد صداش بغض داشت اما غرورش اجازه نمیداد بغضش رو بشکنه گفت من دارم میرم یه کم قدم بزنم . شروع کردم با تکست باهاش حرف زدن میگفت هیچکس برام مهم نیست فقط نمیخوام شرمنده خودم بشم . و از دیروز تا حالا به این فکر میکنم که کشورهایی که کنکور ندارن و جوون هاشون از استرس کنکور ریزش مو پیدا نمیکنن یا تو ٢٠ سالگی نصف موهاشون از فشار و استرس سفید نمیشه دانشگاه ندارن آیا ؟ دانشجوهای توی دانشگاهشون رو از مریخ وارد میکنن ؟و میدونم خیلی سوال بیهوده ایه ولی تا کی این دور باطل میخواد ادامه پیدا کنه و بیشتریا بشن سنگ زیرین آسیاب و خرد بشن و به خاطر هزار و یک دلیل ریز و درشت از رسیدن به خواسته شون محروم بمونن تا آخر عمر 

من اصلا درحدی نیستم که بخوام بگم جایگزین کنکور چی هست و چی نیست ولی قطعا راههای بهتری هم هست راههایی بهتر از اینکه هوارتا درس رو تو ٤ ساعت امتحان بدی و همون بشه کل برایند ١٢ سالی که مدرسه رفتی و زندگی شغلی و موقعیت اجتماعی و همه چیز تو رو رقم بزنه 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۰۹
رومی زنگی

نظرات  (۳)

آخ آخ کنکور سال کنکورم یکی از بدترین سال های زندگیم بود 
متاسفانه جهان سوم و از این صوبتا .‌ تو کشور های دیگه راحت میشه رفت دنبال علایق اما تو کشور ما چی ؟ اکثر رشته ها بازار کارش اشباع شده یا خیلی پرته . سیستم آموزشی هم که جای خود دارد 
پاسخ:
دقیقا . من کسی رو سراغ ندارم که از سال کنکورش خاطرات قند و عسل برام تعریف کرده باشه . خودم هم سال کنکورم سال مرگم بود. با کنکوری که دادم بهترین دانشگاه ایران قبول شدم و درس خوندم اما هیچی به هیچی امسال دوباره دارم برای کنکور میخونم . 
۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۴۷ روزالی پیرسون
=(
پاسخ:
:'( حتی 
"نسل ما نسلی ست که درس خواند تا دانشجو شود... شنیده بودیم دانشجو شدن یعنی خوشبختی... ما درس خواندیم...کم یا زیاد ،گاهی با علاقه و گاهی به اجبار... خواندیم تا برای آن چهار ساعت پر استرس آماده شویم...چهار ساعتی که می توانست سرنوشت ما را تغییر دهد... غول بزرگ... کنکور...
وارد یک دنیای جدید شدیم...آدم های جدید...تفکرات جدید...فکر و خیال های جدید.
گاهی کنار درس خواندن عاشق شدیم و گاهی دلتنگ عزیزانمان...شب بیداری کشیدیم برای امتحان...  
دانشگاه مثل زندگی بالا و پائین زیاد داشت، گاهی کنار درس ها، آدم های زندگیمان را هم حذف و اضافه کردیم،گاهی به اجبار سر کلاسی نشستیم و گاهی مثل روزهای خوب زندگی، انقدر همه چیز عالی بود که دوست نداشتیم زمان بگذرد.گاهی درسی را فقط پاس می کردیم که تمام شود...مثل روزهایی که تحمل می کنیم تا فقط بگذرد.
گاهی هم امتحان انقدر سخت می شد که به جواب نمی رسیدیم...مثل روزهای سخت زندگی که برای حل مشکلاتمان به جواب نمی رسیم...
کم و زیاد...خوب و بد...بالا و پائین می گذرد... یک روز چشم هایمان را باز می کنیم و می بینیم همه چیز تمام شده... ما می مانیم و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگیمان""

این متن رو حسین حائریان توو کانالش گذاشته بود و چقد خوب بود ...
پاسخ:
خیلییییی خوب بود مرسیییی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی