رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۵مرداد

شب ها تا دیروقت بیدارم و فکر و خیال امونم نمی‌ده اونقدر فکر میکنم که مغزم داغ می‌کنه و درنهایت نزدیکی‌های صبح بیهوش میشم ، اما توی خواب هم فکر و خیال باز امونم نمی‌ده و تا صبح خواب های آشفته امتحان و درس و... میبینم. نتیجتا صبح ها که بیدار میشم انگار کوه کندم و ذهن و جسمم به شدت خسته و آزرده است. هزار و یک کار برای انجام دادن دارم ولی دست و دلم نسبت به زندگی و شور و نشاطش یخ کرده و نمی‌دونم تو زندگی چند چندم با خودم 

رومی زنگی
۰۵مرداد

پنج شنبه ها کیلومترها می‌کوبیدم می‌رفتم کلاس آیلتس تا قبل از اون فقط اطلاعاتی که علیرضا از آیلتس -که دوسال پیش برای رفتنش به انگلیس باید میداد-  بهم داده بود رو داشتم و یکی دو مورد ریدینگ باهاش حل کردم اون موقع که راه بیفته آیلتس به اون سختی که فکر میکردم نبود حتی درس دادنش البته ریزه کاری های خاص خودش رو داره ولی کلاس تموم شد با همه خوبی ها و بدی‌هاش و الان ما یه امتحان داریم با یه دمو و بعدش هم یه امتحان دیگه البته تا کوآلیفای بشیم واسه تدریس امیدوارم بتونم از پسش بربیام برام دعا کنین دوستان خوبم 

رومی زنگی
۰۲مرداد

حقوق آموزشگاه نزدیک دانشگاه رو که باید آخر خرداد می‌گرفتم و نتونستم واسه امضای حقوق برم تازه برام ریختن بعد دو ماه دستمزدم یه کم از نصف نیم میلیون تومان بیشتره در نتیجه هیچ کار میجر و خاصی نمیتونم باهاش کنم امیر خیلی دوست داشت این تابستون راه به راه  سریال نگاه کنیم منم اشتراک فیلیمو خریدم و نشستیم به هیولا دیدن به وضوح دیدم که روحیه کسل امیر بهتر شد و روحیه داغون خودم. به مرحله ای رسیدم که حتی نمی‌دونم چی ممکنه خوشحالم کنه و از این کسالت درم بیاره؟! 

رومی زنگی