رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

لبریز از احساسات متناقض...

رومی زنگی

امتحان های امیر تموم شده و تا شروع ترم بعد 16 روز تعطیله. من تازه مصیبت عظمام شروع شده شنبه بیولوژی سلولی مولکولی دارم و سه شنبه جنین و از استرس امتحان جنین در حال قالب تهی کردنم . سه شنبه که امتحانم تموم بشه از چهار شنبه شروع ترم جدید زبانه و این یعنی عزیزم تعطیلی بی تعطیلی و من لعنتی نیاز داشتم که یه نفسی بکشم خب  😩😩😩😩

امیر فردا برمیگرده و قراره بریم با همدیگه یه دوری بزنیم ولی استرس امتحانا تو جونمه و نمیتونم از زندگیم لذت ببرم 

+با خوندن پست گلسا با عنوان تلنگر بدجوری رفتم تو فکر و به این فکر کردم که خیام چقدر زیبا میگه که 

پرکن قدح باده که معلومم نیست/کاین دم که فروبرم برآرم یا نه 

واقعا با خوندن زندگی اون خانم دکتر متاثر شدم و پیش خودم فکر کردم رومی جان زندگی واقعا ارزش این همه حرص و جوشی که تو براش میخوری رو داره ؟؟!!  😑😑😑

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۷
رومی زنگی

نظرات  (۱)

چه جالب من خیلیییی بهش فکر کردم
اینکه خودت امید به تموم شدنش داری و شروع یه ارامشو انتظار داری ولی یه دفعه ورق روزگار برمیگرده
پاسخ:
میدونی من همیشه از اونجایی که بسیار بدبین تشریف دارم اون موقعی که واسه کنکور میخوندم همش به این فکر میکردم که اگر پزشکی قبول بشم بعدش خدای نکرده یه اتفاقی واسه خانواده ام بیفته هیچوقت خودمو نمیبخشم که اینقدر خون به جگرشون کردم 😔😔😔😔😔در مورد خودم اصلا نگران نبودم و نیستم دوست دارم حتی اولین عضو خانواده باشم که این دنیا رو ترک میکنم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی