رفته رفته شوق من افزون شود...
از استرس اینکه مجبور نشم بدون دوش برم دانشگاه ساعت 4 و نیم بیدار شدم نماز خوندم و رفتم حمام امیر میخواست باهام بیاد دانشگاه البته من بیشتر دلم میخواست که بیاد اما تنبلی کرد و گفت خوابم میاد مثل دو هفته قبل به قطار ساعت 7 رسیدم و 7:55 دانشگاه بودم البته با بدو بدو. دکتر ز مرتب و منظم و منضبط راس یک دقیقه به هشت توی کلاس بودن اسلاید های اندام حرکتی قدامی( همون دست توی حیوانات منتها اونا چون روی دستشون راه میرن مثل آناتومی انسانی اندام فوقانی و تحتانی نمیشه میشه قدامی و خلفی) رو شب قبلش داده بودن به نماینده که بذاره توی گروه و ما پیش مطالعه کنیم. منم از سرکنجکاوی کمربند شانه ای و هومروس رو یه نگاه سطحی انداختم ولی ریدیوس و اولنا و کارپ و متاکارپ و اینا رو حوصلم نکشید بخونم. از خود 8 تا خود پنج دقیقه به 10 درس دادن و ما داغون و confused از سر کلاس آناتومی بلند شدیم رفتیم سر کلاس آمار . از کسالت باری و جو مزخرف کلاس آمار هرچی بگم کم گفتم. بعد از کلاس آمار یک ساعت وقت داشتیم تا کلاس نرم افزار آمار باز دوباره نماز خوندیم و نهار خوردیم و اون یک ساعت مثل برق و باد گذشت. جناب آقای نماینده رو توی محوطه دانشکده دیدیم که میگن ساعت 3-5 هم باز برای آناتومی باید بمونیم تا اسلایدها رو تموم کنیم داغون و نابود ساعت 3 بعد از عملی آمار رفتیم دوباره سر کلاس آناتومی و این بار من اونقدر خسته بودم که یه سوتی داغون دادم که نیم ساعت همه داشتن میخندیدن 😔🤦♀️(استاد پرسیدن این چه ساختاریه و من نمایی که از اون استخوان رو میبینیم گفتم گفتم لترال مثلا) خلاصه که وقتی ساعت 5 شد له له بودم و غصه دار از اینکه این همه مطلب آناتومی رو کی میخواد یاد بگیره حالا ؟! رسیدم خونه و یه دور دیگه اسلایدا رو سرسری خوندم الانم فکر می کنم هیچی یاد نگرفتم.
+اگر کسی راهکاری واسه خوندن آناتومی داره خیلی لطف بزرگی در حق من میکنه اگه باهام در میون بذاره
+امروز روز ملی دامپزشکی بود این روز رو به همه دامپزشک های کشورم که برای اعتلای این سرزمین تلاش میکنن تبریک میگم