پایان شب سیه سپید است؟!
سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۵ ب.ظ
دیروز بعد کلاس بیولوژی گفتن که فردا(یعنی امروز) میخوان یه سری توضیح راجع به قوانین آموزش و علوم پایه و کلا مراحل تحصیلی مون بدن گفتن که باید حتما حضور داشته باشین و اینا من از طرفی امروز باید می رفتم دنبال اون کارای اداری کذایی و از طرفی مادرم صبح زود باید می رفت و جواب آزمایش ها و سونوگرافی کبد و ... رو به دکتر نشون می دادن. تقریبا مطمئن بودم که مادرم اگه قرار باشه تنها برن نمیرن اصلا به خاطر همین قرار شد بریم دکتر و از اونجا بریم دنبال کارهای اداری من. توی مطب دکتر قشنگ دو ساعت نشستیم تا نوبت مون شد بعدش هم دیگه ساعت حدودای 11 بود که از کلینیک زدیم بیرون. از وقتی از کلینیک حرکت کردیم تا بریم مدام آیه رب اشرح لی صدری رو میخوندم یه جایی قشنگ حس کردم قلبم داره می ایسته از استرس مادرم هم هی سعی می کرد بهم آرامش بده و میگفت اصلا فدای سرت اگه نشه و اینا ولی خب زورم میومد قشنگ شرق به غرب و جنوب به شمال شهر رو طی کردیم امروز تا یه خرده خاطرجمع شدم که امیدی هست که کارم درست شه از 7 صبح که زدیم بیرون 5 عصر برگشتیم و من بیهوش شدم قشنگ یکی دو ساعت. هنوز هم اون کار اداری که گفتم رو هواست و خدا خدا میکنم تا قبل حذف و اضافه اوکی بشه. امشب برادرم برمیگرده و دارم برای دیدار روی ماهش لحظه شماری می کنم دانشگاه آزاد هم همونی که میخواست رو آورده و الان انتخاب براش سخت شده همش میگفت میام در موردش صحبت کنیم .
+دعا می کنم پایان شب سیه همه بلاتکلیفی ها سپید باشه
۹۷/۰۷/۰۳