مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد /چو تن به خواب دهم اضطراب نگذارد
یادمه اولین بار که از زبان معلم دینی مدرسه شنیدم خداوند از روح خودش در ما دمیده اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که پس چرا خدا " لا تأخُذُه سنةٌ و لا نوم " هستن و به قول معلم کنکورمون خدا حتی چُرت هم نمیزنه اما ما به ٨ ساعت خواب نیاز داریم و کم خوابی حتی زودتر از کم غذایی و کم آبی نوع بشر رو میکُشه ؟ هیچکس جواب قانع کننده ای نداشت برام و تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که ما اسیر کالبد و جسممونیم برای همین هم خسته می شیم و به خواب نیاز داریم ؛ هرچند که میگن روح هم از این قاعده مستثنا نیست و کم خوابی با بیماری های روحی و روانی هم ارتباط داره ! بگذریم که من هنوز جواب سوالم رونگرفتم ! :))
همیشه از دوران پیش دبستانی یادمه که اگر میدونستم قراره صبح زود بیدار بشم شبش اضطراب میگرفتم و خیلی سخت خوابم می برد . همه ١٢سال مدرسه نزدیک اول مهر که می شد عزام می گرفت که قراره از ٩ برم تو رخت خواب و کتاب بخونم تا ١٢ و شاید با کلافگی خوابم ببره . این عادت زشت هنوز که هنوزه همراهمه متاسفانه و اصلا هیچ میونه ای با زود خوابیدن ندارم و اگر هم زود بخوابم تصادفا ( شاید سرجمع یکی دو بار تو کل زندگیم اتفاق افتاده باشه ) خوابم اصلا سنگین نمیشه و نصف شب بیدار میشم که اون خودش میشه معضلی علی حدّه ! خلاصه که همیشه آرزوم بود ای کاش ما انسان ها هم مثل خدا میتونستیم نخوابیم اصلا و اون موقع من مجبور نبودم برای یه لقمه خواب n ساعت کتاب بخونم تا بلکه خسته بشم و خوابم ببره...